آقا سلام .

آقا دلم خيلي گرفته خسته شدم...
خسته شدم 
خسته شدم آخه دوچرخه داريم سه چرخه داريم چهار چرخه داريم
اما يه چرخ نداريم كه....

آقا ميبيني بعضي وقت ها شك ميكنم اينا مردن يا زن...

آقا خسته شدم وقتي ديدم يه سري وطن فروش بي ناموس تو روزي 
كه همه تو غم سالار شهيدان بودن تو شهر عروسي گرفتن

آقا خسته شدم ولي اينو ديگه دليلشو روم نميشه بگم خودت ببين....
بهشون ميگن تن فروش خياباني...


آقا
 جوون ميبيني اينا بچه هاي اسرائيل هستند دارن رو موشك واسه
بچه هاي شيعه فلسطيني يادگاري مينويسن......



آقا
 قرارداد يه بازيكن معمولي فوتبال سالي يك ميليارد تومن
حقوق يه كارگر معدن 700 هزار تومن...

آقا ليلي و مجنون كيلويي چنده؟؟؟عشق شده بازي....

آقا خسته شدم 
يكم بهم اشك بده ايزد...اين بچه ها با كدوم دست مشق بنويسن؟؟

آقا ركورد كوتاه ترين مانتورو يه دختر ايراني كسب كرد....


آقا 
خسته شدم مگه بچه هم كار ميكنه آخهههه؟؟/...


آقا
 ميگن مرد ها گريه نميكنن ببين چي كردن با هاش ...

آقا ولي امر مسلمين تنهاست پس كي مياي...



برچسب ها :


دعایی جهت غنی شدن

دعایی جهت غنی شدن

حضرت خاتم الانبیاء (ص) به اصحاب صفه در زمانی که از تنگدستی خویش شکایت کردند این دعا را تعلیم ایشان فرمود که دائم بخوانند، غنی خواهند شد:

اَللّهُمَّ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ اِقْضِ عَنّا الدَّیْنِ وَ اَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ

دعا به جهت وسعت رزق
برای رفع فقر و جلب وسعت و باز شدن در بهشت هر روز صد مرتبه بگوید:

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبینُ

دعا جهت توانگر شدن
گویند جهت توانگری چهل شب هر شب این دعا را بخواند مؤثر خواهد بود.

بِسم الله الرّحْمنِ الرّحیم

اَللّهُمَّ یا غَنِیُّ یا حَمیدُ یا رَحیمُ یا وَدُودُ یا مُبْدِءُ یا مُعیدُ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

دعا جهت ادای دین و قرض
هر روز چهل و یک مرتبه یا چهل و یک روز بعد از نماز صبح خوانده شود که فوق‌العاده مؤثر و مجرب است.

وَ مَنْ یُقْرِضُ اللهُ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُ

دعا برای ادای قرض
در خواب دیده شده است که حضرت رضا فرمودند: جهت ادای دین ۴۴۲ مرتبه بگوی:

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّلِمینَ فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمَّ وَ کَذلِکَ نُنَجِی الْمُؤمنینَ

 

 



برچسب ها :


چگونه میشود که زن متوجه شود که در خواب به ارگاسم رسیده است؟

آیت الله خامنه ای : بطور کلى اگر زن به اوج لذّت جنسى برسد و در آن حال مایعى از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او واجب است ولى اگر شک کند که به این مرحله رسیده یا نه و یا شک در خروج مایع داشته باشد، غسل واجب نیست.

آیت الله مکارم شیرازی: در مورد احتلام زنان، هرگاه زنان به اوج لذّت جنسى برسند و همزمان رطوبتى از آنها خارج گردد (که غالباً همراه با سستى بدن است) رطوبت مذکور حکم منى دارد و باید غسل جنابت کنند. و در صورت شک وظیفه ای ندارند.

 آیت الله سیستانی : اگر شک کرد و آبی خارج نشده بود غسل واجب نیست .

آیت الله فاضل لنکرانی: اگر زن  از رسیدن به ارگاسم درخواب متوجه شود و بعداز بیدار شدن یقین کند که به ارگاسم رسیده و درآن حال مایعی خارج شده جنب  می شود اما اگر نفهمد که به ارگاسم رسیده یانه و یا شک کند؛ مایعی هم اگرخارج شود پاک است و غسل ندارد.

آیت الله وحید خراسانی: لازم نیست که متوجه شوید که به ارگاسم رسیده اید یا نه ،اگر متوجه شدید که همراه با این حالت رطوبتی  آمده که از خروج آن لذت بردید در این صورت جنب  شده اید



برچسب ها :


نظر آیت الله خامنه ای در مورد خوانندگی زنان

بسیاری‌ از آوازهایی که بانوان در مجلسی می‌خوانند، عده‌ای‌ را در ارتکاب‌ گناه‌ بی‌اختیار می‌کند، این ‌نوع‌ آواز‌خوانی ‌حرام‌ است، پس این خوانندگی‌ که‌‌ اثر تضعیف‌ کننده‌ ایمان‌ و پروای‌ از گناه‌ را داشته‌ باشد، حرام‌ است‌، به همین منظور در ادامه نظر آیت‌الله سید علی خامنه‌ای و آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در خصوص خوانندگی زنان در ادامه می‌آید:

*آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای

-اگر صداى زن (چه به صورت تک خوانی و یا همخوانی با زنان و یا با مردان ) به صورت غنا نباشد و گوش دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسده‏اى هم بر آن مترتّب نشود، اشکال ندارد، اگر مفسده داشته باشد و یا تحریک شهوت بکند، جایز نیست.

-س: آیا جایز است مردى غناى زن اجنبیه را به قصد لذت بردن از حلال خود گوش کند؟ آیا غناى زن براى شوهر و بر عکس جایز است؟ و آیا این گفته صحیح است که شارع مقدس غنا را به علت ملازمت آن با مجالس لهو و لعب و عدم انفکاک از آن دو حرام کرده و تحریم غنا ناشى از تحریم آن مجالس است؟

ج: گوش‌ دادن به غنا که عبارت است از ترجیع صدا به نحوى که طرب‏انگیز و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد، مطلقاً حرام است، حتّى غناى زن براى شوهرش و بالعکس و قصد لذت بردن از همسر، استماع غنا را مباح نمى‏کند و حرمت غنا و مانند آن، با تعبّد به شرع ثابت شده و از احکام ثابت فقه شیعه محسوب مى‏شود و دائر مدار ملاکات فرضى و آثار روانى و اجتماعى نمى‏باشد، بلکه تا زمانى که این عنوان حرام بر آن صدق کند، حکم آن حرمت و وجوب اجتناب به‌ طور مطلق است.

*آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی

-س: شنیدن صدای آواز زن برای مرد نامحرم چه حکمی دارد؟

ج: حرام است.

-س: آیا گوش دادن به موسیقی‌هایی که زنان می‌خوانند، ولی آرام هستند و مناسب مجالس فساد نیستند، هم اشکال دارد؟

ج: حرام است.

-س: خواندن سرود توسط زنان به صورت دست جمعی همراه با مردان اگر موجب مفسده نباشد، چه حکمى دارد؟

ج: اشکال دارد.

-س:به نام خدا و با عرض سلام آیا گوش کردن به ترانه خوانده شده توسط خواننده زن چنانچه آن خواننده پیر باشد، جایز است و همچنین آیا مصافحه کردن با آنان ایرادی دارد؟

ج: هر دو مورد حرام است.

-س: اجرای سرود توسط بانوان در مراسم اعیاد مذهبی چه حکمی دارد؟

ج: جایز نیست.

-س: آیا گوش دادن به صدای زن خارجی با موسیقی ملایم اشکال دارد؟

ج: گوش دادن به آواز زن جایز نیست و اگر موسیقی مناسب مجالس لهو و فساد نباشد، جایز است.

-س: بسمه تعالی می‌خواستم بپرسم که در گروه‌های کُر که صدای زن و مرد با هم مخلوط است، آیا شنیدن آن حرام است؟

ج:هر گاه صدا مناسب مجالس لهو و فساد نباشد مانعی ندارد.

-س: گوش دادن به آواز زن نامحرم براى مرد در صورتى که اشعار مذهبى بخواند و موجب مفسده هم نباشد چه حکمى دارد؟

ج: اشکال دارد.

-س: آواز خواندن زن براى زنان و براى شوهرش چه به صورت غنا و چه بدون غنا چه حکمى دارد؟

ج: براى شوهرش و براى سایر زنان بدون غنا و بدون آهنگ‌هاى مناسب لهو و فساد اشکال ندارد.

-س: گفته مى‌شود: «گوش دادن به دو نوع از موسیقى شرعاً اشکال دارد: صداى زن و دیگرى آهنگ مطرب، یعنى آهنگى که انسان را از حالت طبیعى خارج مى‌سازد.

الف) در خصوص مورد اول: یعنى گوش دادن مرد به آواز زن مشکلى نیست، ولى آیا گوش دادن آواز زن براى زن هم حرام است؟

ب) در مورد دوم باید بگویم که هیچ گونه آهنگى نمى‌تواند مرا از حالت طبیعى خارج سازد، گوش دادن به نوار موسیقى، چه با کلام و چه بى‌کلام، چه غمگین و چه غیر غمگین، براى من چه حکمى دارد؟

ج: جواب الف: چنانچه آهنگ و صدا مناسب مجالس لهو و فساد باشد، براى زنان هم جایز نیست.

جواب ب: معیار، افراد و اشخاص نیستند، بلکه کلیه آهنگ‌هاى متناسب با مجالس لهو و فساد براى همه حرام است، خواه انسان را از حالت طبیعى بیرون ببرد یا نبرد.

-س: نظر به ابهامات و پرسش‌هایى که در خصوص چگونگى مواجه افکار عمومى با موسیقى و آواز زنان مطرح است، سؤالات ذیل تقدیم حضور مى‌شود:

۱ـ اجراى آواز بانوان به صورت تک‌خوانى و هم‌آوایى چه حکمى دارد؟

۲ـ پرداختن زنان به موسیقى و آواز تا چه حد مجاز است؟

۳ـ آواز بانوان به چه نحوى و در چه مکان‌هایى مجاز است؟

۴ـ آیا پخش و انتشار موسیقى و آواز بانوان مجاز است؟

ج: جواب ۱ تا آخر: کلیه آهنگ‌ها و صداهایى که مناسب مجالس لهو و فساد است، حرام و غیر آن جایز است و فرقى در این قسمت میان مرد و زن نیست، ولى خوانندگى نوع مباح براى زنان در صورتى جایز است که مجلس مخصوص به جنس خودشان باشد، خواه دسته جمعى بخوانند یا به تنهایى.

جوانان عزیز باید توجه داشته باشند که سیل تهاجم فرهنگى غرب نباید ما را مرعوب سازد و تصور کنیم ما باید خود و احکام دین خود را بر فرهنگ آن‌ها تطبیق دهیم؛ زیرا فرهنگ غرب گام به گام جوانان را به سوى ابتذال کامل پیش مى‌برد و آن‌ها را از درون تهى مى‌سازد و به این ترتیب هر گونه مانع را که بر سر راه مطامع آن‌هاست، بر مى‌دارد.



برچسب ها :


دعاهایی جهت تقویت حافظه

دعاهایی جهت تقویت حافظه

آنچه در مورد تقویت حافظه و هوش از کتب روایی و ادعیه بیان شد، علت تامه محسوب نمی شود. بعضی از عوامل مربوط به هوش و حافظه در اختیار ما نیست و مربوط به عوامل ژنتیکی و وراثتی است.

مقدمتاً تعریفی از حافظه ارائه می شود، دکتر نصرت الله پور افکاری «حافظه» را اینگونه تعریف کرده است: «این اصطلاح مفهومی کلی دارد و به آن گروه از جریانات روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب و یادآوری مجدد آنها قادر می سازد، اطلاق می شود حافظه یکی از اجزای تعیین کننده هوش افراد است.»[فرهنگ جامع روانشناسی روانپزشکی انگلیسی ـ فارسی پورافکاری، نصرت الله، جلد دوم، نشر فرهنگ معاصر].

همچنین شعاری نژاد کار حافظه را یادآوری و بازشناسی چیزی که قبلاً آموخته یا تجربه شده است، می داند.[ فرهنگ علوم رفتاری، شعاری نژاد، علی اکبر، نشر امیر کبیر]

به طور کلی اموری را که در تقویت حافظه و فهم مۆثرند می توان به چند دسته تقسیم بندی نمود:

الف) امور معنوی:

۱, یاد خدا (انجام امور عبادی و تکالیف شرعی به ویژه نماز اول وقت).

۲, خواندن دعاهایی که برای تقویت حافظه مۆثر است، از امام معصوم نقل شده است که از خدا بخواه که عقل تو را قوی بگرداند و از خدا طلب فهم و درک نما. [بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴ روایت ۱۷ روایت عنوان بصری.]

به عنوان نمونه چند دعا که برای تقویت حافظه مۆثر است بیان می کنیم:

۱ ـ سوره الرحمن را تا فبای آلاء ربکما تکذبان هر روز بعد از نماز صبح بخواند.

۲ـ مرحوم شیخ بهائی در کتاب تهذیب فرموده است به جهت زیادتی حافظه این دعا را بخواند.

الَلِّهُمَ ارْزُقْنی فَهْمَ النَّبِییّنَ وَ حِفْظَ الْمُرْسَلینَ وَ اِلْهامَ الْمَلائِکهَ الْمُقَرّبینَ آمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

۳ـ بعد از هر نماز این دعا را بخواند مجرّب است.

سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر.

۴ـ جهت قوت حافظه هر روز ده مرتبه بگوید:

فَفَهَّمْناها سُلیمْانَ وَ کُلاَّ آتیْنا فَهْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یَسْبَحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ آلِهِ اَکْرِمْنی بِالْفَهْمِ وَ الْحْفِظِ وَ الْخَیْرّ یا قاضِیَ الْحاجاتِ وَ صلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ.

۵ ـ هر روز صبح قبل از آن که کسی سخن بگوید این جمله را بخواند.

یا حَیَّ یا قَیَُّومُ فَلا یَفُوتُ شَیءُ عِلْمُهُ وَ لا یَئُودُه.

۶ ـ هر روز بعد از نماز نافله صبح بگوید.

اَللَّهُمَّ لا تُنسِنی ما اَقْرَءُ فی یَوْم هذا فَانَّکَ قُلْتَ سَنَفْرَئَکَ فلا تُنسی.

۷ ـ در حدیث سلمان فارسی (رضی اللّه عنه) آمده است که رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرموده است: هر کس آیه‌الکرسی را با زعفران بر کف دست راست خود بنویسد و آن را با زبان بلیسد و هفت بار چنین کند هرگز چیزی را فراموش ننماید.

۸- پنج ‌چیز است که حافظه را زیاد می‌کند و بلغم را از بین می‌برد:

۱ـ مسواک ‌کردن، ۲ـ روزه‌ گرفتن، ۳ـ قرائت قرآن‌، ۴ـ عسل ‌خوردن، ۵ـ کندر جویدن.

۹- قبل از مطالعات این جملات را بخوانید.

اَللّهُمَّ اَخْرُجْنی مِنَ الظَّلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَکْرِمْنی بِنُورِ الْفَهْمِ الَّلهُمَّ افْتَحْ عَلَینا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

۱۰- مردی از شیعیان توسّلات و ختم‌ها انجام داده که حضرت‌زهرا (سلام الله علیها) را در خواب ببیند و تقاضای حافظه کند. شبی در عالم خواب حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) را که در پشت‌ پرده‌ای قرار داشت مشاهده نمود تقاضایش را پرسید. عرض کرد کم حافظه و به شما ملتجی می‌باشم. فرمود: از این پس وضو را با آب ‌گرم بگیر، زیرا آب سرد جهت حافظه شما خوب نیست. آن مرد به دستور حضرت عمل ‌نموده حافظه‌اش قوّت گرفت.

۱۱- کسی که می‌خواهد حافظه‌اش زیاد شود مسواک کند و روزه بگیرد و قرآن بخواند مخصوصاً آیه الکرسی را، و ناشتا ۲۱ عدد مویز با هسته سرخ بخورد زیرا جهت فهم و حفظ ذهن مفید خواهد بود. نافع خوردن حلوا و گوشت نزدیک گردن و عسل‌ و عدس و کُنّدر می‌باشد.

۱۲- هر روز هفت مثقال مویز ناشتا بخورد و همچنین هر روز با غذا خردل میل نماید.

۱۳- جهت حافظه شیخ کفعمی فرماید: مویز و سعدکوفی و زعفران را با هم کوبیده و مخلوط کرده ناشتا بخورد.

۱۴- قرنفل و کندر خوب کوبیده تا نرم شود هر روز قدری ناشتا بخورد.

۱۵- از زیاد خوردن سردی بپرهیزد مانند ماست و برنج و امثال آن و خوردن آب زیاد.

۱۶- شیر حافظه را زیاد می‌کند و خوردن شیرینی‌جات و گوشت و عدس و عسل مخصوصاً ناشتا خوردن انار بالیله آن.

۱۷- مربای آویشن که با شکر درست شده باشد و همچنین خوردن اسطوخدوس جهت حافظه مفید است.

۱۸- دائم‌الوضو بودن و رو به قبله نشستن و به صورت علما نگاه‌ کردن و به عبادت مشغول‌ بودن و اطاعت پدر و مادر نمودن و روزه‌ داشتن و خوردن انگور و گرمی‌جات به طور عموم و خوردن آب ‌کم و خوردن غذای کم جهت زیادی حافظه مۆثر است.

۱۹- از پیغمبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) است که پنچ ‌چیز حافظه را قوی ‌می گرداند.

۱ـ شیرینی، ۲ـ گوشت نزدیک‌گردن، ۳ـ عدس، ۴ـ نان‌ سرد، ۵ ـ خواندن آیه الکرسی.

۲۰- خواندن قرآن به خصوص آیه الکرسی.

۲۱- اجتناب از چیزهایی که باعث فراموشی می‌شود مانند؛ معصیت و گناه، علاقه و وابستگی زیاد به دنیا، سرگرمی و اشتغال بیش از حد به آن و غمگین و محزون بودن برای مسائل دنیایی. [مفاتیح‌الجنان، کتاب باقیات صالحات]

۲۲- کاهش اضطراب و کسب آرامش به ویژه هنگام مطالعه.

۲۳- کاهش اشتغالات ذهنی.

۲۴- تقویت تمرکز و دقت.

گفتنی است، آنچه در مورد تقویت حافظه و هوش از کتب روایی و ادعیه بیان شد، علت تامه محسوب نمی شود. بعضی از عوامل مربوط به هوش و حافظه در اختیار ما نیست و مربوط به عوامل ژنتیکی و وراثتی است.

به عبارت دیگر، هوش و حافظه و استعداد هر انسانی برآیندی از عوامل متعدد وراثتی و محیطی است که بعضی از این عوامل در اختیار ما است. از قبیل آنچه در بالا گفته شد و بعضی از آنها از حوزه اختیار انسان خارج است؛ مانند نقش عوامل ژنتیکی اجداد گذشته. بنابراین نباید توقع داشت که با انجام کارهای فوق که قطعاً مۆثر هستند معجزه ایجاد شود که ناگهان بهره هوشی شخصی از ۹۰ به ۱۳۰ ارتقاء پیدا کند و اگر این چنین نشد اعتقاد به این توصیه هایی که معصومان (علیهم السلام) کرده اند کم شود.



برچسب ها :


 

اهای دختر خانم...

دختر خانمی که میگی با چند تا پسر دوستی و به این کارت افتخار میکنی...

دختر خانمی که به شــــمـــــاره گــــرفــتــن افـــــــــتـــــخــــار میکنی

دختر خانمی که چپ چپ نگاه کردن پسر رو میری واسه دوستات تعریف میکنی...

و دلت خوشه که دوستات بهت حـــــــســــــــــــودی میکنن...

دختر خانمی که میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون برات صف کشیدن و کیف میکنی...

اره خود عــــــوضـــــیـــتــــــــ!!!!

خوشحال نباش چون

جــــــنـــــــس ارزون بـــیــــشـــتـــر مـــشــــتـــــری داره......آررررره



برچسب ها :


پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
 خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برف کوچکي از تاج او
 هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان

 رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوفان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب

 هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود
 از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
 از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري خداست

 

هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذابش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند
 تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند

 

با همين قصه، دلم مشغول بود
خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم
در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعرهايم، بي صدا
در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود

مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود



تا که يک شب دست در دست پدر
 راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟
گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند
 گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

 با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفتگويي تازه کرد

 گفتمش، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مادر مهربان است

دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست
قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست
 اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر


آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد


 آن خدا مثل خواب و خيال بود
چون حبابي، نقش روي آب بود

 

مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا


سفره ي دل را برايش باز کنم


مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد


چکه چکه مثل باران راز گفت
 با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد
مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تضنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا

پيش از اينها فکر مي کردم خدا…
 



برچسب ها :


روایت مادر شهید بابایی از ماندگارترین صحنه زندگی‌اش

وی تصریح کرد: مادرم وقتی ازدواج کرده بود تا چند سال خداوند به او فرزندی عطا نکرده بود. او به مادرشدن علاقه داشت و مثل خیلی از کسانی که آن روزگاران برای اجابت خواسته‌شان نذری می‌کردند مادرم هم نذری داشت، با خودش قرار داشت چهل روز کاری انجام دهد و بعدش حیاط را بشوید. خودش وقتی حالش مساعد بود برای ما تعریف کرده بود که روز چهلم وقتی مثل روزهای قبل برای شست‌وشوی حیاط بیرون آمد آقایی با چهره‌ای نورانی به در خانه می‌آید و سراغ مادرم را می‌گیرد.

احمد بابایی در ادامه نقل قول مادرش افزود: آن مرد مادرم را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید «تو فرزندان بسیاری می‌آوری اما یکی از فرزندان تو به مقام بزرگی می‌رسد و نامش پرآوازه و مشهور خواهد شد». مادرم می‌گوید من جوان بودم معنای صحبت آن فرد را متوجه نشدم و حقیقت کلامش را درک نکردم اما همین اتاق افتاد و آن صحنه جزء ماندگارترین صحنه‌های زندگی مادرم شد.

روایت پدر شهید بابایی از نقطه عطف زندگی‌اش

برادر شهید عباس بابایی نقل قول دیگری را از پدرش روایت کرد و گفت: پدرم هم اتفاق عجیبی از زندگی‌اش را برای ما تعریف کرده بود. یکی از انگشتان پدرم شکستگی داشت ما وقتی پرسیدیم قضیه این انگشت چیست می‌گفت بعدها می‌گویم. بعد از شهادت عباس جریانش را برای ما تعریف کرد. گفت ۱۵ ساله بوده که با بچه‌ها مشغول بازی در ارتفاع بوده است. آن زمان بالای حمام‌ها پنجره‌هایی بوده که بچه‌ها برای بازی‌گوشی به آنجا می‌رفتند پدرم هم با بچه‌ها مشغول بازی بوده است که از ارتفاعی نزدیک به پنجاه متر سقوط می‌کند.

وی ادامه داد: پدرم خودش گفت که در بین زمین و آسمان کسی مرا گرفت و گفت: ما تو را به خاطر عباس نگه داشتیم. پدرم هم آن زمان مفهوم اصلی را درک نمی‌کند اما بعد از مدت‌ها متوجه فلسفه نجات آن روزش می‌شود و آن را نقطه عطف زندگی‌اش می‌دانسته است. این شکستگی، از حادثه آن روز روی دست پدرم باقی مانده بود که به خاطر پیشرفته نبودن مراحل درمان شکستگی زخمش ماندگار شد.

احمد بابایی اظهار داشت: خداوند عباس را انتخاب کرده بود. مادر از وقتی که خودش را شناخت و عباس بزرگ شد و سرکار رفت عاشق او بود. بیش از حد به او مهر داشت. عباس هروقت از تهران می‌آمد که به جبهه برود اول می‌آمد مادر را می‌دید و بعد می‌رفت. می‌گفت فقط آمده‌ام مادرم را ببینم و بروم. پدرم معمولاً آن وقت‌ها که عباس می‌آمد شب بود و می‌خوابید اما مادرم همیشه به خاطر او بیدار می‌ماند. برای دیدن عباس لحظه‌شماری می‌کرد و تا او را به طور کامل برای جبهه راهی نکرده بود آرام نمی‌گرفت.



برچسب ها :


گلایه دکتر شریعتی از خدا وجواب سهراب

گلایه ای از خدا، منتسب به دکتر علی شریعتی




خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.

خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!

خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است …

و این هم جواب سهراب سپهری از زبان خدا



منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا.

با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.

به تنهایی ام افتخار میکنم
چون میدانم تحمل تنهایی بهتر از
گدایی محبت است....\



برچسب ها :


"چند سال قبل اتوبوسي از دانشجويان دختر يكي از دانشگاه‌هاي بزرگ كشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبيند... آن‌قدر سانتال مانتال و عجيب و غريب بودند كه هيچ كدام از راويان، تحمل نيم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرايش آن‌چناني، مانتوي تنگ و روسري هم كه ديگر روسري نبود، شال گردن شده بود.

اخلاق‌شان را هم كه نپرس... حتي اجازه يك كلمه حرف زدن به راوي را نمي‌دادند، فقط مي‌خنديدند و مسخره مي‌كردند و آوازهاي آن‌چناني بود كه...

از هر دري خواستم وارد شوم، نشد كه نشد؛ يعني نگذاشتند كه بشود...

ديدم فايده‌اي ندارد! گوش اين جماعت اناث، بده‌كار خاطره و روايت نيست كه نيست!

بايد از راه ديگري وارد مي‌شدم... ناگهان فكري به ذهنم رسيد... اما... سخت بود و فقط از شهدا بر‌مي‌آمد...

سپردم به خودشان و شروع كردم.

گفتم: بياييد با هم شرط ببنديم!

خنديدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟

گفتم: آره!!!

گفتند: حالا چه شرطي؟

گفتم: من شما را به يكي از مناطق جنگي مي‌برم و معجزه‌اي نشان‌تان مي‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمينان پيدا كرديد، قول بدهيد راه‌تان را تغيير دهيد و به دستورات اسلام عمل كنيد.

گفتند: اگر نتوانستي معجزه كني، چه؟

گفتم: هرچه شما بگوييد.

گفتند: با همين چفيه‌اي كه به گردنت انداخته‌اي، ميايي وسط اتوبوس و شروع مي‌كني به رقصيدن!!!

اول انگار دچار برق‌گرفتگي شده باشم، شوكه شدم، اما چند لحظه بعد ياد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره كار را به آن‌ها سپردم و قبول كردم.

دوباره همه‌شون زدند زير خنده كه چه شود!!! حاج آقا با چفيه بياد وسط اين همه دختر و...

در طول مسير هم از جلف‌بازي‌هاي اين جماعت حرص مي‌خوردم و هم نگران بودم كه نكند شهدا حرفم را زمين بيندازند؟ نكند مجبور شوم...! دائم در ذكر و توسل بودم و از شهدا كمك مي‌خواستم...

مي‌دانستم در اثر يك حادثه، يادمان شهداي طلائيه سوخته و قبرهاي آن‌ها بي‌حفاظ است...

از طرفي مي‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قيامت هم برپا مي‌كنند، چه رسد به معجزه!!!

به طلائيه كه رسيديم، همه‌شان را جمع كردم و راه افتاديم ... اما آن‌ها كه دست‌بردار نبودند! حتي يك لحظه هم از شوخي‌هاي جلف و سبك و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌هاي بلند دست برنمي‌داشتند و دائم هم مرا مسخره مي‌كردند.

كنار قبور مطهر شهداي طلائيه كه رسيديم، يك نفر از بين جمعيت گفت: پس كو اين معجزه حاج آقا! ما كه اين‌جا جز خاك و چند تا سنگ قبر چيز ديگه‌اي نمي‌بينيم! به دنبال حرف او بقيه هم شروع كردند: حاج آقا بايد...

براي آخرين بار دل سپردم. يا اباالفضل گفتم و از يكي از بچه‌ها خواستم يك ليوان آب بدهد.

آب را روي قبور مطهر پاشيدم و...

تمام فضاي طلائيه پر از شميم مطهر و معطر بهشت شد...عطري كه هيچ جاي دنيا مثل آن پيدا نمي‌شود! همه اون دختراي بي‌حجاب و قرتي، مست شده بودند از شميم عطري كه طلائيه را پر كرده بود. طلائيه آن روز بوي بهشت مي‌داد...

همه‌شان روي خاك افتادند و غرق اشك شدند! سر روي قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهاي فرزند از دست داده ضجه مي‌زدند ... شهدا خودي نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صداي محزون‌شان به سختي شنيده مي‌شد. هرچه كردم نتوانستم آن‌ها را از روي قبرها بلند كنم. قصد كرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با كلي اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتي‌ترين خاك دنيا بلند كردم ...

به اتوبوس كه رسيديم، خواستم بگويم: من به قولم عمل كردم، حالا نوبت شماست، كه ديدم روسري‌ها كاملا سر را پوشانده‌اند و چفيه‌ها روي گردن‌شان خودنمايي مي‌كند.

هنوز بي‌قرار بودند... چند دقيقه‌اي گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت مي‌كردند...

پرسيدم: به كجا رسيديد؟ چيزي نگفتند.

سال بعد كه براي رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهميدم مسیرشان را به کلی تغییر داده اند ... آري آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند ..." 
 



برچسب ها :


http://s5.picofile.com/file/8156281718/heaven.jpg

 

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اذا كان يوم القيمه انبت الله لطائفه من امتى اجنحه فيطيرون من قبور هم الى الجنان

يعنى روز قيامت كه مى شود خداوند به بعضى از امت من بالهايى عطا مى كند

كه از قبرهاى خود پرواز مى كنند و به سوى بهشت مى روند و آنجا متنعم مى شوند،

ملائكه از آنها مى پرسند: شما از حساب فارغ شديد؟

مى گويند: ما حسابى نداشتيم.
مى گويند: از صراط گذشتيد؟
مى گويند: ما صراطى نديديم.
ملائكه مى پرسند: شما از امت كيستيد؟

مى گويند: ما از امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستيم.
ملائكه مى پرسند: عمل شما در دنيا چه بوده كه به اين مرتبه عالى و منزلت عظيمه رسيده ايد؟

گويند: دو صفت در ما بود كه خدا اين مقام را به ما داده است.

يكى اينكه: هرچى خدا در دنيا قسمت ما كرده بود در دنيا راضى بوديم.

دوم اينكه: اگر در خلوت اسباب معصيت براى ما مهيا مى شد از خدا حيا مى كرديم

و مرتكب معصيت نمى شديم.

امام صادق (عليه السلام) به اسحاق بن عمار فرمودند:

بترس از خدا گويا خدا را به چشم مى بينى و اگر شك دارى،

در دين خدا كافرى و اگر يقين دارى و باز مرتكب مى شوى

پس خدا را پست ترين نظر كنندگان فرض كردى.

زبده الاحاديث ج 2 ص

 

 

 

مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَكْثَر مِمَّنْ يَمُوتُ بِالاْجالِ .1

 

كسانيكه به سبب گناهان عمرشان كوتاه شده و مى ميرند، بيشترند از

 

كسانيكه با اجل مقدرشان مى ميرند يعنى كسانيكه اهل گناه باشند عمرشان كوتاه است .
خلاصه چنانچه گناه عمر را كوتاه مى كند توبه عمر را دراز و طولانى مى نمايد،

 

چنانچه خداوند مى فرمايد:

 

فَقُلْتُ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّارا يُرْسِلُ السَّمآءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا .2

 

و گفتيم طلب آمرزش كنيد و توبه نمائيد از پروردگارتان ،

 

بدرستي كه او بسيار آمرزنده است از آسمان براى شما ابرهاى زيادى كه

 

بارنده باران هستند پى درپى ريزنده مى فرستد و شما را به مالها و پسرها

 

يارى ميدهند يعنى اموال و اولادتان را زياد ميگرداند.

 

1-سفينة البحار: ج 1، ص 488 .
2- سوره نوح : آيه 10



برچسب ها :


خداوند از حضرت عزرائیل پرسیدند تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

عزرائیل جواب داد: یک بار خندیدم، یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم.

خنده ام زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم،

او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد!

به حالش خندیدم و جانش راگرفتم..

گریه ام زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم،

او را دربیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..

منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم...

دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم...

ترسم زمانی بود که خداوندبه من امر کردجان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد

هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش

وحشت زده شدم...

دراین هنگام خداوند فرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟...

او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم

هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود...

 



برچسب ها :


عباس بابایی فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود ، باغبانِ پایگاه را مست دید به روی خودش نیاورد انگار مست نیست ، گرم گرفت و احوال پرسی کرد و دور شد ...

باغبان که مستی از سرش پرید با خودش کلنجار میرفت که چرا هیچ نگفت؟

بعدتر هر چه میپرسید بابایی بشتر کتمان میکرد

میگفت: "برادر عزیز چیزی نگو. من نمی خواهم راجع به کاری که کرده ای حرفی بزنی ، هر چه هست بین تو و خدایت است اگر پشیمانی به او بگو ..."


امام رضا(علیه السلام) می فرمایند:
پنهان‌ کننده‌ کار نیک‌ پاداشش‌ برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشکار کننده‌کار بد سرافکنده‌ است‌، و پنهان‌ کننده‌ کار بد آمرزیده‌ است‌ .
(اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 160)
 



برچسب ها :


ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ :
ﯾﮏ ﮐﺴﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﯼ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ،ﺷﻤﺎ ﭘﺴﺮ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ؟ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻡ !
ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺍﻟﻬﯽ،ﺍﻟﻬﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺖ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ
ﺑﺪﻫﺪ !
ﻣﻦ ﻫﻢ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﮐﻮﺑﯿﺪﻡ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ،ﮐﻪ ﺍﻟﻬﯽ،ﺍﻟﻬﯽ ﺧﺪﺍ ﯾﮏ
ﺟﻮﻋﻘﻞ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﺪ !
ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ،ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺷﮑﺮﺍﻧﻪ ﺍﯾﻦ
ﺩﺧﺘﺮ،
ﻧﻤﺎﺯ ﺷﮑﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ! ﺍﻧﺎ ﺍﻋﻄﯿﻨﺎﮎ ﺍﻟﮑﻮﺛﺮ ﻓﺼﻞ ﻟﺮﺑﮏ ...
ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭼﻨﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺤﻞ
ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﺍﺳﺖ…

به افتخار همه ی دخترا لایک



برچسب ها :


وقتي كه چشمها تيزبين شد خواهيم ديد، وگرنه الآن هم سگها، سگند.

عقربها، عقربند و آدمي كه به صورت سگ و عقرب باشد در اين دنيا خيلي فراوان است.

حكايت آن مرد را شنيده‌ايد كه گفت موقع انجام مراسم حج، خدمت امام صادق(ع) بودم و آن حضرت مردم را تماشا مي‌كردند.(1) من گفتم: يابن‌رسول‌الله، آيا خدا اينها را مي‌بخشد؟ فرمودند بيشتر اين مردم كه مي‌بيني ميمون و خوكند. تعجب كردم، دست به چشم ماليدند. عالم كشف برايم حاصل شد، وقتي نگاه كردم، ديدم وضع عجيبي است. يك مشت خوك و ميمون در طواف خانه خدايند و فقط عده كمي آدم در ميان آنها هست.

در روايت ديگري فرمودند «ما اَكْثَرُ الَّضجيج وَ اَقَلُّ الحَجيج»(2)

حاجي كم است. آدم كم است، اما سروصدا و هياهو زياد است.

 

تقاضا دارم در زندگيتان به كسي نيش نزنيد. تقاضا دارم شخصيت ديگران را نكوبيد و مواظب زبانتان باشيد وگرنه عقرب مي‌شويد، طبيعتتان هم عقرب مي‌شود.

همانطور كه قبلاً اشاره شده در روايت معراجيه مي‌فرمايد: آن مقام بالا، براي مسجونون است. و وقتي پيامبراكرم(ص) سؤال كرد: خدايا مسجونون و زندان رفته‌ها كيانند؟

خطاب شد: «سجنوا السنتهم من فضول الكلام و بطونهم عن فضول الطعام»

آنهايي كه حرف زيادي نمي‌زنند.

مسلمان نبايد دروغ بگويد. زيرا دروغ گفتن كار مسلمان نيست، نبايد غيبت كند و شخصيت ديگران را بكوبد نبايد شايعه‌ساز باشد.

«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ اِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ اُولئكَ كانَ عَنْهُ مَسْئولاً»(3)

تو كه نمي‌داني حقيقت دارد يا نه. براي چه اين حرف را مي‌زني و چرا مي‌شنوي. از گوش و چشم تو سؤال مي‌شود. هويت تو آنجا رسوايت مي‌كند و عليه تو شهادت مي‌دهد.

«و امتازوا اليوم ايها المجرمون» اگر اين معنا امر تكويني باشد، يعني در روز قيامت هر كسي ممتاز مي‌باشد و حساب و كتابش ديگر معلوم است.

«اِقْرَأ كِتابَكَ كَفي بِنَفْسِكَ اليَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً»(4)

 

بهشت و جهنم

پی نوشت:

1-عَنْ اَبي بَصير قالَ حَجَجْتُ مَعَ اَبی عَبْدِالله عَلَيهِ السَّلام فَلَمّا كُنّا فِِي الطَّوافِ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِداكَ يَاَبْنَ رَسُولِ الله! يَغْفِرُ الله لِهذا الخَلْقِ؟

فَقالَ: اَبا بَصير! اِنَّ اَكْثَر مَنْ تَري قِرَده وَ خَنازيرٍ، قالَ: قُلْتُ لَهُ: ارنيهم، قالَ: فَتَكَلَّمَ بِكَلماتٍ ثُمّ اَمَرّيدَهُ عَلي بَصَري فّرَأَيْتُهُمْ قِرَدَةَ و خَنازيرٍ! فَهالَني ذلِكَ‌ثُمَّ اَمَريَدَهُ عَلي بَصَري فَرأَيتُهُمْ كَما كانُوا (بحارالانوار، ج47، ص79). ابي‌بصير گويد خدمت امام ششم(ع) حج مي‌كردم تا اين كه در طواف عرض كردم فدايت شوم اي فرزند پيامبر(ص) آيا خداوند اين خلق را مي‌آمرزد؟ فرمودند: ابابصير! بيشتر كساني را كه مي‌نگري ميمون و خوكند. عرض كردم‌: آيا مي‌شود كه من نيز ببينم؟ پس حضرت كلماتي را فرمودند و دست مباركشان را بر چشمم كشيدند. من نيز آنها را به شكل ميمون‌ها و خوك‌ها ديدم! پس از اين ديدن هول در دلم افتاده و وحشت كردم، پس حضرت دست مباركشان را بر چشمم كشيدند، دو مرتبه مثل اول ديدم.

2- عَنْ عَبد الرحمان بن كثير قالَ: حَجَجْتُ مَعَ اَبي عَبدالله عَلَيهِ السَّلامُ فَلَمّا صِرْنا في بَعْضِ الطّريقِ صَعَدَ عَلي جَبَلٍ فَاَشْرَفَ فَنظَرَ اِلَي النّاس فقالَ: ما اَكْثَرُ الضَّجيج و اَقَلُّ الحَجيج؟! عبدالرحمن پسر كثير گويد: خدمت امام صادق(ع) حجج مشرف شدم تا به بعض راه رسيده بوديم امام(ع) از كوهي بالا رفتند تا مشرف شدند آنگاه به مردم نظر فرمودند و گفتند: چقدر فرياد و سر و صدا زياد است و حاجي كم!! (بحارالانوار، ج27، ص181).

3-سوره اسراء آيه 36 ترجمه:‌ (اي انسان) هرگز آنچه علم نداري دنبال مكن (بي تحقيق در پي سخني مرو و كسي را نيك و بد مخوان و احدي را نكوهش و ستايش مكن و به كسي ظن بد مبر، چرا كه) چشم و گوش و دل (نزد خدا) همه مسئولند.

4-سوره اسراء‌، آيه 14 ترجمه: نامه عملت را بخوان كه امروز خود براي حسابرسي خويش كافي هستي.



برچسب ها :


http://s4.picofile.com/file/8164432626/6f85e712ffa1774c0e0cd119af081898.jpg



برچسب ها :


ادامه مطلب چن تا داستان



برچسب ها :


به ادامه مطلب برین



برچسب ها :




برچسب ها :


- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟



برچسب ها :


دعای مخصوص برای شفای بیمار

Asemooni.com  

special prayer for healing the patient دعای مخصوص برای شفای بیمار

»» این دعا را برای بیمار یا مریض بخوانید ان شاء الله شفا یابد ««

در زبده الدعوات روایت کرده است که رسول خدا (ص) به خانه حضرت فاطمه (س) آمد. امام حسن را بیمار یافت و این منظره بر آن حضرت خیلی گران آمد. جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد تعلیم کنم تو را دعایی که با آن فرزندت از ناخوشی خلاص گردد، پس خواند:

اللهم لا اله الا انت العلی العظیم ذو السلطان القدیم و المن العظیم و الوجه الکریم

لا اله الا انت العلی العظیم ولی الکلمات التامات و الدعوات المستجابات خل ما اصبح.

پس حضرت این دعا را خواند و دست خود را بر پیشانی امام حسن (ع) گذاشت و شفا یافت.


»» دعایی که در موقع مریضی یا بیماری باید خوانده شود ««

در جواهر القرآن آمده است هر که بیمار باشد و این دعا را در آن بیماری چهل مرتبه بخواند، به امید خدا شفا پیدا کند.

” لا اله الا انت سبحانک انی کنت من ظالمین “

اگر در آن مریضی بمبرد ثواب شهدا را دریابد و اگر صحت یابد گناهان وی آمرزیده گردد.


»» 
سوره مبارکه حشر  ««

هرگاه این سوره قرآن کریم را با خلوص بر بیمار بخوانند انشاءالله شفابخش است. در روایتی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم آمده است: هنگام قرائت سه ایه آخر سوره حشر دست را بر سر بگذارید و آیات را قرائت نمایید که این دستور جبرییل است از جانب خداوند . و این عمل شفای همه بیماری هاست به جز مرگ.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١﴾ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لأوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الأبْصَارِ ﴿٢﴾ وَلَوْلا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابُ النَّارِ ﴿٣﴾ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۴﴾ مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَهً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ﴿۵﴾ وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۶﴾ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الأغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿٧﴾ لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿٨﴾ وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالإیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٩﴾ وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿١٠﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لإخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَلا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿١١﴾ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الأدْبَارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ ﴿١٢﴾ لأنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ ﴿١٣﴾ لا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلا فِی قُرًى مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ ﴿١۴﴾ کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿١۵﴾ کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلإنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿١۶﴾ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ ﴿١٧﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿١٨﴾ وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿١٩﴾ لا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿٢٠﴾ لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢۴﴾

 

پورتال آسمونی و همه بازدیدکنندگان برای سلامت و شفای همه بیماران عزیز دعا می کنند

دوستان آسمونی برای پسربچه 12 ساله ای به نام آرمان که به تازگی پیوند کلیه انجام داده دعا کنید

- پورتال آسمونی Asemooni.com

 

 



برچسب ها :


 

خاطرات یک جوان از زبان از زبان آقای دانشمند.

دانلود کنید تنتون بلرزه...



جهت دانلود کلیک کنید

 

سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع جاهلیت مدرن(فوق العادس حتما دانلود کنید)

حجم فایل:31.6

مدت:10:00

فرمت:MP4


هزینه:یه صلوات برا تعجیل در ظهور آقا...




جهت دانلود اینجا کلیک کنید

 

 



برچسب ها :


 

゜*りぼん/カラフル*゜ のデコメ絵文字دخترهـ با کلے آرایش برگشتهـ میگهــ:
 واقعاً شما پسرا این دختر چادریا رو از ما بیشتر دوس دارین؟
 پسرهـ خیلے رک گفت: آرهــ!!!
 دخترهـ جواب داد:
 پس اگهـ دوسشون دارین چرا نگاهــشون نمیکنین و سرتون رو میندازین پایین از پیششون رد میشید؟
 پسرهـ گفت:
 آرهـ تو راس میگے ما نباید سرمون رو پایین بندازیم゜*りぼん/カラフル*゜ のデコメ絵文字
 اصلا سر پایین انداختن کمهــ؛!!
 ゜*りぼん/カラフル*゜ のデコメ絵文字باید تعظیم کرد در مقابل یادگار حضرتـــــــ زهــــــــــــــرا سلام اللهـ علیهــا...゜*りぼん/カラフル*゜ のデコメ絵文字
 بهـ سلامتے هــمهـ یادگار هــاے بانو فاطمهـ زهــرا (س) 

 



برچسب ها :


می دآنم یکی هَست

که حوآیش شوم

نه!هم جِنس هم نیست ،اما

روحَش به وسَعت من است

یک جآیی اَز این کُره خآکی

همآنند مَن اَست

خدآ رآ شُکر!زَمین گِرد است

اینقَدَر دور زَمین میگردم

تا پیدایش کُنم

دختر جُنگجو و آرزوگر مآ،اِمروز

برآی یافتن نیمه ی گُمشده اَش

اینچِنین زِنده اَست

نه برآی دیدَن لآت هآی خیآبآن!

ومن به این برآبری رسیدم که...

زَن ومَرد برابر نیستند

در وآژه ی اِحساس زَن سَروری می کند

و در وآژه محکمـ بودن مرد پآدشآهی می کند

البته به شرطی که مَرد مَرد و زَن زَن باشد



برچسب ها :


 

سلام علیکم

فرارسیدن ایام ماه محرم را تسلیت عرض می کنم.

خدا را شکر که امانمان داد تا باز بوی محرم به مشاممان برسد که دوباره امانمان داد تا رخت سیاه عزای حسین (علیه السلام) بر تن کنیم و بر سر و سینه بزنیم…

و باز هم امانمان داد تا سلام بگوییم بر محرم و بر حسین (علیه السلام):

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ ی اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو ای ابا عبداللّه و بر روانهائی که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین

و باز هم خدا را شکر و صدها بار خدا را شکر…

خدا را شکر برای محرم برای اشک حسین (علیه السلام) برای روضه برای شعر عاشورا برای شعر محتشم

برای زمزمه های باز این چه شور است برای زمزمه های یا حسین برای خیمه برای پرچم یا حسین

برای همه نوحه های آشنا

برای شب های محرم برای صورت های خیس و خاکی برای چشم های منتظر چشم های منتظر منتقم خون حسین…

برای زمزمه ای که زمزمه روز اول محرممان شده برای زمزمه:

گرد و غبار غم ارباب رو صورت ماه اومده

لباس مشکیم و بیارید محرم از راه اومده…

کلبه بهترین انتظار

http://www.asrupload.ir/tasavir/93/07/emam-hosein174.jpg 

 

 

 

 



برچسب ها :


 

 

یکی از کاربران شبکه اجتماعی افسران در استاتوسی که در این شبکه اجتماعی منتشر شده است با رویکردی انتقادی نسبت به

پوشش برخی زنان در کشور،با انتشار تصویری از رزمندگان جنگ ایران و عراق که در حال پوشیدن لباس غواصی هستند، یاد و خاطره

آنان را گرامی داشته است.این کاربر شبکه اجتماعی "افسران" با انتشار این عکس نوشت: «رفقایی که سن و سالشان زمان

ساپورت پوشیدنشان ، آن زمانی که هم سن و سال من و تو بودند. جوان بودند و زیبا...غواصی می پوشیدند البته فرقش این است که

 

آن زمان قیمتش گران بود... اصلا گیر نمی آمد می گفتند اگر خواستید تیر بخورید.سرتان را جلو بگیرید نکند لباس پاره شود ها!

جنازه های رشید و بیجانشان را از داخل لباس در می آوردند و جوان دیگری را ساپورت پوش می کردند ...»

آسمانی ها نوشت : 

از 13 نفری که در آن دیده می شوند، 11 نفر به شهادت رسیده اند.

 

واما حال امروزی ساپورت پوشان

ساپورت , ساپورت پوشان

 

ساپورت , ساپورت پوشان

 

قضاوت با شما



برچسب ها :


 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:

در آخرالزمان زنانــی می آیند که
پوشیده انــد ولی در عین حال عریــان هستند(!)
دلها را فریــب میدهند و هوسبازاننــــد،
سر مانند کوهان شتر قرار می دهند و
اینان داخل بهشت نمی شونــد و بوی بهشت
را هم استشمام نمیکننــد!

                                           لسان العرب ج11 ، ص637

صــرفا جهت یادآوری به صاحبان مد و همینطور مقلدین آنها
(ساپورت پوشان)!!!



برچسب ها :


rahafun.com ax 2khtara bihejab tehrani 11 عکس دخترهای بی حجاب تهرانی

بی حجابی یعنی باکلاسی؟!

 

پس ما داریم در داشتن کلاس با حیوونا رقابت میکنیم؟!

 

بی حجابی یعنی تمدن؟! پس حیوونا از ما متمدن تر هستن؟!

 

جهت اطلاع اونی که گفت “بی حجابی یعنی آزادی” !

 

بی حجابی عین اسارته!

 

اونقدر اسیر هوس و چشم بیمار و

 

 خواسته ی کثیف این و اون بشی

 

که خودتو و ارزش خودتو فراموش کنی!

 

اونقدر اسیر میشی

 

 که تا خودتو مترسک نکنی پاتو از خونه بیرون نمیذاری!

 

باز جهت اطلاع اونی که گفت “مهم اینه که دل پاک باشه”!

 

از کوزه همان برون تراود که در اوست!



برچسب ها :


 

 پــایـگاهــ ایـنتــرنـتــی حامیــان حجاب , خواهرم ، حرمت چادر رو حفظ کن

 خواهرم ، حرمت چادر رو حفظ کن....

ما داریم هر روز طعنه و فحش و ناسزا میشنویم

برای این لباس...!!

وقتی داری گناه میکنی... درش بیار!!

وقتی هنوز یاد نگرفته ای چگونه باید باشی

درش بیار..

دیگه چادر من و تو تنها یک پوشش نیست..

چادر من و تو یعنی یک تفکر!!

خدایا چادریها رو حفظ کن..

 

 

تقدیم به خانم های چادری ...

 

 

*برگرفته از وبلاگ حامیان حجاب*



برچسب ها :


 

مدل چادر

نمی دانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را میزند...


نمی دانید چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند،ذره ای به تو محل نمی دهند ...
نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست...

نمی دانید;واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب!

خدایا !لذتم مدام باد....

 



برچسب ها :




برچسب ها :


افسران - خانوم رنگ رژت رو عوض کن!!!!!!!!!!!!!



برچسب ها :


 

گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم ؟

گفتم: چه می‌دانم ، لابد این‌طوری خوش‌تیپ تری !
 
گفت: نچ!
 
گفتم: خب لابد فهمیدی این‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً !
 
گفت: نچ!
 
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم !!
 
گفت: نزدیک شدی!
 
گفتم: آها!! دیدی گفتم همه‌ی قصه‌ها به ازدواج ختم می‌شوند ؟  دیدی !!
 
گفت: برو بابا… دور شدی باز
 
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
 
گفت:
 
یک جایی شنیدم چادر ، لباس “حضرت زهرا”ست

 خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا ” باشم



برچسب ها :




برچسب ها :


 

جســـارت مـــی خــــواهــد!!!


نــزدیــک شــدن بــه افــکــار دختــری...

کــه روزهـــا...

مــردانــه بـــا زنــدگــی مــی جنـــگد ...

امــا شـــب هــا......

بالــشـتـش از هـــق هـــق هـــای دختــــرانه خیــــس اســـت ... !



برچسب ها :




برچسب ها :




برچسب ها :


اینم‍۔۔۔۔ واسہ ھم‍۔۔‍ہ دُخمَلایہ خوشتیپّو بآ ڪلآسھ چ‍۔۔‍آدرے^_^ ‍‌

شما ﺧﺎﻧﻢ ‌☜ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽ☞ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﺮﻭ ﻣﻨﻮ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ میکنی ﺑﺒﯿﻦ

ﻋﺰﯾﺰﻡ ... ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﮐﻪ ↑ ﭼ‍۔۔ﺎﺩُ‍ﺭ ↓ ﺳﺮَﻣﻪ ﻋﻘﻠﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ

ﺭﺍﺣﺖﺗﺮ ﻭ آزاد ترہ.. ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﮐﻮﻟﺮ ﮔﺎﺯﯼ ﺭﻭﺷﻦ ِ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻣﺎ

ﻋﯿﻦ ﺧﯿﺎﻟﻤﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮔﺮمه! ﻻﮎ ِﻗ-ﺮﻣ-ﺰ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﺳﺮ ﺩﺭ

ﻧﻤﯿﺎﺭﻡ ﻻﮎ ﭼﯽ ﭼﯿﻪ ﻫﺎ!ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﺒﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯽ ﻻﮎ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧﻮﺑﻢ

ﺑﻠﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ-_- ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻮﻥ

ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺗَﻨَﻤﻪ ﺯﺷﺘﻪ ﻧﭻ!ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻧﺘﻮﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ! ام‍۔۔آ شُمآ

ﻧﻤﯿبینیش.. ;) ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻫﯿﭽﯽ..ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﮔﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ؟!

ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺘﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﺳﺮ ﻧﮑﺮﺩنش ﺑﻪ صرفہ ترہ.. ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﻔﺶ ﻗﺮﻣﺰﻡُ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻭ شلواﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺳﺖ

ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻏرورِ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ ... ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ

ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ♡ﺩﻟﻢ♡ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﻪ " ﺧﺎﻧﻢ ﭼـﺎﺩﺭﯼ" ﺑﺎﺷﻢ ﺧﯿﻠﯽ

ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ عاشق ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ همه

سختی هاش.. حس هایی که نمیشه نوشتشون باید حسشون کرد??

ما دُخے چآدری‍ا خآصّیم چون ??خدآمون?? خواسته°



برچسب ها :


چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند... آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.

اخلاق‌شان را هم که نپرس... حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند و مسخره می‌کردند و آوازهای آن‌چنانی بود که...

از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...

دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بده‌کار خاطره و روایت نیست که نیست!

باید از راه دیگری وارد می‌شدم... ناگهان فکری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد...

سپردم به خودشان و شروع کردم.

گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!

خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟

گفتم: آره!!!

گفتند: حالا چه شرطی؟

گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.

گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟

گفتم: هرچه شما بگویید.

گفتند: با همین چفیه‌ای که به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌کنی به رقصیدن!!!

اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن‌ها سپردم و قبول کردم.

دوباره همه‌شون زدند زیر خنده که چه شود!!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...

در طول مسیر هم از جلف‌بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم...! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک می‌خواستم...

می‌دانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است...

از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌کنند، چه رسد به معجزه!!!

به طلائیه که رسیدیم، همه‌شان را جمع کردم و راه افتادیم ... اما آن‌ها که دست‌بردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخی‌های جلف و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌کردند.

کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا! ما که این‌جا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگه‌ای نمی‌بینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...

برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه‌ها خواستم یک لیوان آب بدهد.

آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...

تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد...

همه‌شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه کردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاک دنیا بلند کردم ...

به اتوبوس که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسری‌ها کاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌کند.

هنوز بی‌قرار بودند... چند دقیقه‌ای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌کردند...

پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.

سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کرده‌اند و به جامعه‌الزهرای قم رفته‌اند ... آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند.



برچسب ها :


________________________________.{}
________________________________.{}
_______.############_________.{}
_______.############_________.{}
_______.############_________.{}__گيتار
_______.############_________.{}__عمر گران ميگذرد
_______.############_________.{}_مترسک
_______.############_________.{}-بيا دمي با ما بخند
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
_~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
............><(((>.............><(((>.............><(((>............><(((>....
><(((>............ ><(((> .............><(((>............><(((>.......


پیشاپیش فرا رسیدن ماه رمضانو بهتون تبریک میگم



برچسب ها :



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد