با خوش گفتـه بود:

"يك شب كه هزار شب نمي شود"

رفته بود مراسـم عروسي!

چند سال بعد

يكي دل همسـرش را بـُـرد (1)

در يك مراسم عروسي!

و چندين سـال بعد

يكـي دل پسرش را

...

آري

در مكتب ِ مـآ

يك شب ،هـزار شب مي شود...(2)

نشسته ام که بهاری به این خزان بدهی
به غصه های دل من خودی نشان بدهی
دلیل غیبت تو اشتباه های من است
چقدر جای من آقا تو امتحان بدهی؟
چقدر مانده زمان تا زمان آن برسد
که ما شکسته دلان را دوباره جان بدهی
وضو گرفته ام از اشک چشم و منتظرم
خودت بیایی و در کربلا اذان بدهی


برچسب ها :


مـ دخترم

از نسل حـوا

با ظرافت ها و زيبایـ ها

امــآ

زیبایـ های مـ

رازهایـ هستند محرمانه!

خالقـمــ سفارش کرده

جز برای محارمـ فاششان نکنمـ(1)...

نيمه شعبان گل نرگس شکفت
چلچله از شادماني شب نخفت

آبشار يک لحظه آرام شد، نريخت
تا که رازش با گل نرگس بگفت
سرو حيران شد از آن فر و جلال
ماه فرو مانده در آن حسن جمال


برچسب ها :


شنيده بودمـ
"بهشت را بـ بها مـ دهند ، نـبـبهانـ"

اين حوالـ
صداي بسته شدن ـ دري
شنيده مـ شود

انگآر
حواسما نيست
شادي هايما همـ حساب و كتاب دارد(1)

وقتي ميان نفس و هوس جنگ مي شود
قلبم به چشم هم زدني سنگ مي شود
آقا ببخش بس که سرم گرم زندگي است
کمتر دلم براي شما تنگ مي شود

 



برچسب ها :


دختراني را مي شناسم كه صورتي مي پوشند!
لاك قرمز مي زنند!
ناز مي كنند!
عروسك دارند!
لوس مي شوند گــآهي
و لبخنـــد مي زنند
اينهايي  كه مي شناسم دخترند!!
ولي
به دخترانه هايشان چوب حراج نزدند!
ياد گرفته اند "همه" لايق دخترانه ها نيستند! (1)
اينهــآ هم دختـرند
با چاشني چــآدر
و نمك حيــا... (2)
هنوز هم "بانمـك ها" پرطرفـــــــــــدارترند...

ما را به يک کلاف نخ آقا قبول کن
يا ايّها العزيز! أبانا! قبول کن
آهي در اين بساط به غير از اميد نيست
يا نااميدمان ننما يا، قبول کن!



برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 11 صفحه بعد